رهبر
معظم انقلاب اسلامی روز شنبه در بیانات بسیار مهمی به تشریح رفتار و گفتار
غیرمنطقی دولتمردان آمریکا در بحث مذاکره و تبیین رفتار منطقی ملت و نظام
اسلامی در این زمینه پرداختند و با تجلیل مجدد از حضور پرشکوه و عزتمند ملت
در راهپیمایی یومالله ۲۲ بهمن، نکاتی را در باب مسأله اخیری که در مجلس
روی داد بیان فرمودند.
بسماللهالرّحمنالرّحیم. خوشامد عرض میکنم به همهى شما برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانان عزیز؛
مخصوصاً خانوادههاى معزز شهدا، دانشوران، علما، مسئولان، که این راه دور
را طى کردید و هدیهى ارزشمند محبت و لطف و پیام استقامت مردم عزیز
آذربایجان را به این مناسبت به اینجا آوردید. امیدواریم خداوند متعال به
همهى شما لطف کامل و فراوان و رحمت شامله عنایت فرماید. و همین جا به
وسیلهى شما برادران و خواهران عزیز سلام عرض میکنم به همهى مردم
آذربایجان و تبریز، مرد و زن مؤمن؛ که حقیقتاً حضور آذربایجان و تبریز و
دیگر شهرهاى آن منطقه، در همهى دورانهاى گذشتهى ما، از صد سال، صد و
پنجاه سال قبل تا امروز، در حرکت ملت ایران، تعیینکننده بوده است. امروز
هم همین جور است. شماها هستید که با همت خودتان، با غیرت خودتان، با ایمان
خودتان، با عزم راسخ خودتان، توانستهاید عزت این کشور و این ملت را در
مقابل دشمنان حفظ کنید. هر روز هم که گذشته است، جلوهى آذربایجان در
عرصههاى گوناگون بیشتر شده است. سى و پنج سال از 29 بهمن سال 56 میگذرد.
آذربایجان، امروز از جهت ایمان، استقامت، بصیرت و ایستادگى، حتّى از آن
دوران مهم و سرنوشتساز هم جلوتر است. این همه توطئه، این همه بدخواهى براى
جدا کردن احساسات بعضها و بخشهاى مختلف این ملت، اثرش درست بعکس بوده است.
شما بودید که توانستید همیشه پیشگام و پیشرو باشید. در واقع شما هستید که
لنگر آرامش این کشورید. در واقع آنطور که شما در شعرتان گفتید، بنده عرض
میکنم: «آرامِ دل ایران سیزلر سیز».(1)
یک خصوصیتى در مردم عزیز آذربایجان انسان بوضوح مشاهده میکند؛ این خصوصیت
در بعضى از مناطق کشور هست، اما در آذربایجان به شکل بارزى وجود دارد و آن
این است که مبارزات و حرکت غیرتمندانهى مردم آذربایجان در دورههاى
مختلف؛ در قضیهى مشروطه، در قضیهى اشغال نظامى، در قضایاى گوناگون - که
در اغلب این قضایا، پیشروِ دیگران هم بودند - همواره با دین و ایمان دینى
همراه بوده است. با اینکه جریان روشنفکرى چپ و همچنین جریان روشنفکرى
وابستهى به غرب در منطقهى آذربایجان فعال بود - از همان روزهاى اولِ ورود
روشنفکرى بیمار به کشورمان - و سعى میکردند مردم را از دین جدا کنند، در
عین حال اگر شما نگاه کنید به نهضتهائى که در آذربایجان شکل گرفت و خیلى از
آنها نهضتهاى عمومى ملت ایران بود که آذربایجانىها جلوتر از دیگران
بودند، مىبینید با وجود آن تلاشها، حرکت مردم و پیشروان و سرسلسلههاى
حرکتهاى مردمى در آذربایجان، بر پاىفشارى و پایبندى خود به مسائل دینى،
صریحتر از همه بودند. در تبریز، ستار خان میگفت: فتواى علماى نجف در جیب
من است. یعنى این مرد بزرگِ مبارزِ شجاع، کار خودش را با هدایت علما و
مراجع نجف تنظیم میکرد؛ درست نقطهى مقابل آنچه که آن روز تفکرات جریانهاى
روشنفکرىِ شرق و غرب میخواستند در این کشور اعمال کنند. همیشه همین جور
بوده، امروز هم همین جور است، فردا هم همین جور خواهد بود.
ملت ایران در مجموعهى خود، ایمان دینى را معیار و ملاک و راهنما قرار
داده است. مثال را ما از آذربایجان زدیم، اما در سرتاسر کشور، با
اندازههاى کم و زیاد، همهى ملت ایران اینجورند. حرکت، حرکت همراه با غیرت
و شجاعت و احساس مسئولیت است؛ اما با راهنمائى دین، با پشتوانهى ایمان
دینى؛ این خیلى ارزشمند است. براى همین هم هست که شما ملاحظه میکنید خطراتى
که معمولاً از طرف قدرتهاى سلطهگر جهانى متوجه ملتها میشود و آنها را
متزلزل میکند، این خطرها ملت ایران را متزلزل نکرد. حالا در برههى کنونى،
زمان مسئلهى تحریمها و فشارها گفتند که میخواهیم براى ملت ایران تحریم
فلجکننده تنظیم کنیم؛ تنظیم هم کردند. دو سه روز قبل از بیست و دوى بهمن،
یک مرحلهى جدید تحریمها را وارد معادلات کردند؛ چند ماه قبل هم - در مرداد
همین سال - باز مجدداً همین کار را انجام دادند. یعنى در ایام بیست و دوى
بهمنِ امسال به خیال خودشان فشارها را بر مردم افزایش دادند. به امید چه؟
به امید سست کردن مردم. جواب چه بود؟ جواب ملت ایران این بود که امسال
راهپیمائى بیست و دوى بهمن از سالهاى قبل پرشورتر است. همه آمدند، همه جا
آمدند، با روحیه آمدند، با چهرهى خندان آمدند. این، ملت ایران است. هر سال
بیست و دوى بهمن، ملت ایران ضربهاى بر دشمنان وارد میکند؛ مثل بهمنى بر
سر دشمنان و مخالفان فرود مىآید. امسال هم این بهمن فرود آمد. بنده لازم
میدانم مجدداً - که اگر تا صد بار هم تکرار شود، زیادى نیست - از ملت ایران
به خاطر این حضور پرشکوه و عزتمندانه سپاسگزارى کنم. در مقابل این احساس،
در مقابل این بصیرت، انسان باید تعظیم کند. این، ملت ایران است.
دشمنان در مقابل این وضعیت، دچار انفعالند؛ این را من به شما عرض بکنم.
برخلاف آنچه که وانمود میشود که آنها در موضع فعال قرار دارند، نه، اینجور
نیست؛ دشمن در مقابل ملت ایران در موضع انفعال است. ملتى با عزم راسخ، با
بصیرت، با ایمان، میداند چه میخواهد، راه را هم بلد است، سختىها را هم با
شجاعتِ تمام تحمل میکند؛ در مقابل این ملت، اسلحههاى گوناگون سیاسى و
نظامى و امنیتى و اقتصادى کنْد است؛ لذا دشمن در حال انفعال است. دشمنان
چون در حال انفعالند، حرکات غیر منطقى میکنند.
من این را به شما عرض بکنم: دولتمردان آمریکا مردم غیرمنطقىاى هستند؛
حرفشان غیرمنطقى است، عملشان غیرمنطقى است، زورگویانه است؛ توقع دارند
دیگران در مقابل کار غیرمنطقى آنها و زورگوئى آنها تسلیم شوند؛ خب، بعضى هم
تسلیم میشوند؛ بعضى از دولتها، بعضى از نخبگان سیاسى در برخى از کشورها در
مقابل پرروئى و زورگوئى آنها تسلیم میشوند؛ اما ملت ایران و نظام جمهورى
اسلامى تسلیمشدنى نیست. نظام جمهورى اسلامى حرف دارد، منطق دارد، توانائى
دارد، اقتدار دارد؛ لذا در مقابل حرف غیر منطقى و کار غیر منطقى تسلیم
نمیشود.
آنها چطور غیرمنطقىاند؟ نشانهى غیر منطقى بودن آنها، همین تناقضهائى
است که بین حرفهاى آنها و بین کارهاى آنها هست؛ حرف یک جور میزنند، کار جور
دیگرى انجام میدهند. خب، از این نشانهاى واضحتر براى غیر منطقى بودن
نیست. انسانِ منطقى یک حرف قانعکنندهاى میزند، بعد هم دنبال آن حرف راه
مىافتد. این آقایان - دولتمردان آمریکائى و دیگر تبعهى آنها از غربىها -
اینجورى نیستند؛ یک حرفى میزنند، یک ادعائى میکنند، اما در عمل، درست عکس
آن را انجام میدهند. من حالا چند نمونه عرض بکنم:
ادعا میکنند ما متعهد به حقوق بشریم. بله، آمریکائىها پرچم حقوق بشر را
بلند کردهاند، میگویند ما متعهد به حقوق بشریم؛ آن هم نه فقط در کشور
خودشان - که آمریکا باشد - در همهى دنیا. خب، این حرفى است، ادعائى است؛
در عمل چه؟ در عمل، بیشترین ضربه را اینها به حقوق بشر میزنند؛ بیشترین
اهانت را به حقوق انسانها در کشورهاى مختلف و نسبت به ملتهاى مختلف، اینها
میکنند. زندانهاى مخفىشان در سرتاسر دنیا، زندانشان در گوانتانامو،
زندانشان در عراق - ابوغریب - حملهى آنها به مردم غیرنظامى در افغانستان،
در پاکستان، در مناطق گوناگون؛ اینها نمونهاى از حقوق بشر ادعائى
آمریکائىهاست! هواپیماهاى بدون سرنشینشان راه مىافتد، هم جاسوسى میکند،
هم مردم را زیر فشار قرار میدهد؛ که روزانه خبرش را شما از افغانستان و
پاکستان میشنوید. البته همین هواپیماهاى بدون سرنشین، به قول یکى از مجلات
آمریکائى که همین چند روز قبل از این نوشته بود، در آینده مایهى دردسر خود
آنها خواهد شد.
میگویند ما متعهد به عدم تکثیر سلاح هستهاى هستیم. بهانهى حملهى به
عراق هم در یازده سال قبل از این همین بود که گفتند در عراق رژیم صدام دارد
سلاح هستهاى درست میکند. البته رفتند و پیدا هم نکردند و معلوم شد دروغ
بوده است. میگویند ما متعهدیم که سلاح هستهاى تکثیر نشود؛ در عین حال از
یک دولت شریرى که داراى سلاح هستهاى هم هست، تهدید به سلاح هستهاى هم
میکند - یعنى دولت صهیونیستى - دفاع میکنند، حمایت میکنند. آن حرفشان است،
این عملشان است.
میگویند ما متعهد به گسترش دموکراسى در دنیا هستیم - حالا کارى نداریم که
دموکراسىِ خود آمریکا چه جور دموکراسىاى است؛ در این زمینه بحث نمیکنیم -
با این ادعا، با کشورى مثل جمهورى اسلامى که روشنترین و واضحترین
مردمسالارىها و دموکراسىها را در این منطقه داراست، دائم معارضه و
مقابله میکنند؛ در عین حال پشت سر کشورهائى در این منطقه مىایستند و با
کمال پرروئى از آنها حمایت میکنند که بوى دموکراسى را استشمام نکردهاند و
یک بار ملتشان رنگ انتخابات و رأى و صندوق رأى را ندیدهاند. این هم
تعهدشان نسبت به دموکراسى است! ببینید فاصلهى قول و عمل چقدر است.
میگویند میخواهیم مسائلمان را با ایران حل کنیم. این حرفى است که بارها
میگفتند، اخیراً بیشتر هم میگویند. میگویند میخواهیم مذاکره کنیم و
مسائلمان را با ایران حل کنیم - این حرفشان است - اما در عمل متشبث به
تحریم میشوند، متشبث به تبلیغات دروغ میشوند، حرفهاى ناشایسته میزنند،
مطالب خلاف واقع را نسبت به نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران دمبهدم منتشر
میکنند.
همین چند روز قبل از این، رئیس جمهور آمریکا نطق میکند و دربارهى مسائل
هستهاى ایران جورى حرف میزند که انگار اختلاف بین ایران و آمریکا این است
که ایران میخواهد سلاح هستهاى درست کند. میگوید ما تا جائى که بتوانیم،
نمیگذاریم ایران سلاح هستهاى درست کند! خب، اگر ما میخواستیم سلاح هستهاى
درست کنیم، شما چطور میتوانستید نگذارید؟ اگر ایران اراده میکرد که سلاح
هستهاى داشته باشد، آمریکا به هیچ وجه نمیتوانست جلوى او را بگیرد.
ما نمیخواهیم سلاح هستهاى درست کنیم؛ نه به خاطر اینکه آمریکا از این
ناراحت میشود؛ عقیدهى خود ما این است. ما اعتقاد داریم که سلاح هستهاى
جنایت بر بشریت است و نباید تولید شود؛ آنچه هم که در دنیا هست، باید محو
شود و از بین برود؛ این عقیدهى ماست، به شما ربطى ندارد. اگر ما این عقیده
را نداشتیم و تصمیم میگرفتیم سلاح هستهاى درست کنیم، هیچ قدرتى نمیتوانست
جلوى ما را بگیرد؛ همچنان که در جاهاى دیگر هم نتوانستند بگیرند: در هند
نتوانستند، در پاکستان نتوانستند، در کرهى شمالى نتوانستند. آمریکائىها
مخالف هم بودند، اما آنها هم سلاح هستهاى درست کردند.
اینکه میگویند «ما نمیگذاریم ایران سلاح هستهاى درست کند»، یک تقلب در
حرف زدن است. مگر بحث سر سلاح هستهاى است؟ در قضیهى هستهاى ایران، بحث
بر سر سلاح هستهاى نیست؛ بحث سر این است که شما میخواهید جلوى حق قطعى و
مسلّم ملت ایران را - که غنىسازى هستهاى و استفادهى صلحآمیز از توان
داخلى خود ملت ایران است - بگیرید. البته این را هم نمیتوانید و ملت ایران
آنچه را که حق خودش است، انجام خواهد داد.
دولتمردان آمریکائى غیر منطقى حرف میزنند. با گفتگو کنندهى غیر منطقى،
نمیشود انسان بنشیند به اتکاء منطق حرف بزند؛ خب، او غیر منطقى است. غیر
منطقى یعنى زورگو، یعنى حرفِ بیخود بزن. این واقعیتى است که ما در طول این
سى سال در برخورد با قضایاى گوناگون جهانى آن را بروشنى دریافتهایم. ما
این را میفهمیم که طرف مقابل ما کیست و چگونه باید با او رفتار کرد.
من چند نکته را یادداشت کردهام که به شما برادران و خواهران عزیز و به
همهى ملت ایران در این زمینهها عرض کنم. البته این حرفها براى ملت ایران
است. آنها که حرف میزنند، رئیس جمهور آمریکا که حرف میزند، اعوان و انصارش
از دولتمردان آمریکا که حرف میزنند، براى فریب دادن افکار عمومى است؛ حالا
افکار عمومى جهان، یا افکار عمومى ملتهاى منطقه؛ یا اگر بتوانند، افکار
عمومى ملت خودمان. ما فعلاً با افکار عمومى جهان کارى نداریم. شبکهى
وابستهى صهیونیستى - آمریکائىِ خبرى دنیا حرفهاى ما را آنچنان که هست،
منعکس نمیکند؛ یا اصلاً منعکس نمیکند، یا ناقص منعکس میکند، یا درست بعکس
منعکس میکند. من براى مردمِ خودمان حرف میزنم. اقتدار جمهورى اسلامى مربوط
به افکار عمومىِ جهانى نیست. جمهورى اسلامى اقتدار خود، عزت خود، شرف خود
را از افکار عمومى دنیا به دست نیاورده است؛ از خود این ملت به دست آورده
است. آن بناى استوار و مستحکمى که ملت ایران به وجود آوردند و امروز پیام
آن در همهى دنیا دارد پىدرپى و به خودى خود پخش میشود، متکى است به خود
ملت ایران. من براى مردمِ خودمان حرف میزنم، کارى به دیگران ندارم؛
میخواهند بشنوند، میخواهند نشنوند؛ میخواهند منعکس کنند، میخواهند نکنند؛
اما ملت عزیز خودمان باید بدانند. پس نکتهى اول این است که اینها غیر
منطقىاند، بدون اعتقاد حرف میزنند و حرفشان با عملشان یکى نیست.
نکتهى دوم: بحث مذاکره را پیش کشیدند، که ایران بیاید بنشینیم مذاکره
کنیم. همین رفتار غیرمنطقى، در این دعوت به مذاکره هم وجود دارد. غرض آنها
حل مشکلات و مسائل نیست - که من بعد توضیح خواهم داد - غرضشان یک کار
تبلیغاتى است براى اینکه به ملتهاى مسلمان نشان دهند که ببینید این نظام
جمهورى اسلامى بود با آن سرسختى، با آن ایستادگى، اما عاقبت مجبور شد بیاید
باب مصالحه و گفتگو را با ما باز کند. وقتى ملت ایران اینجور است، شماها
چه میگوئید دیگر؟ این را براى خاموش کردن و ناامید کردن ملتهاى
سربرافراشتهى مسلمان که امروز در بسیارى از کشورهاى اسلامىِ اینها نسیم
بیدارى وزیده است و به خاطر اسلام احساس عزت میکنند، لازم دارند. از اول
انقلاب، این یکى از هدفها بود. از سالهاى اول انقلاب، یکى از هدفهاى آنها
همین بود که ایران را پاى میز مصالحه و بدهبستان بکشانند؛ بگویند بالاخره
دیدید ایران هم که ادعا میکرد مستقل است، ایستاده است، نترس است، شجاع است،
مجبور شد بیاید بنشیند پاى میز مذاکره؟ امروز هم همین هدف را دنبال
میکنند. این، مطلب مهمى است. وقتى هدف از مذاکره، یک هدفِ غیرمربوط به
مسائل اساسى است، یک هدف تبلیغاتى است، خب معلوم است طرف مقابل که جمهورى
اسلامى است، خام نیست، چشمبسته نیست، میفهمد که هدف شما چیست؛ لذا متناسب
با همان نیت خودتان، جواب شما را میدهد.